علي اكبر علي اكبر ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

می خوام از روزهای نبودن تا بودنت برات بنویسم

ز غوغای جهان فارغ....

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙اعمال عبادي من·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

خب هر مامان منتظري دوست داره براي سلامتي ني ني تو شكمش تا ميتونه دعا بخونه و همه چيزو از خدا بخواد.منم خيلي كاري نكردم ولي الان كارهايي كه انجام دادمو مينويسم تا براي بارداري بعدي حواسم باشه كم كاري نكنم. خب از ماه اول كه بخوام بگم چون ماه اول با ماه محرم يكي شده بود منم تا ميتونستم ختم صلوات هديه به حضرت عباس و امام حسين بر ميداشتم .يا اينكه 10 روز اول محرمو روزي يكبار سوره فجر خوندم و به امام حسين هديه كردم.به مدت 40 شب زيارت عاشورا خوندم.40شب حديث كسا خوندم.هفته اي يك جز قرآن ميخوندم و در ختم قرآن جمعي شركت كردم و هديه به يك معصوم ميكرديم.4بارم به سيب قرمز سوره يوسف را خوندم و خوردم ولي بايد بيشتر اين كارو ميكردم.اعمالي كه براي هرماه در...
28 فروردين 1392

˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ فرزند صالح و سالم˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

سلام فرشته زميني..تويه فصل پاييز اومدي ولي عين شكوفه هاي بهاري برامون قشنگي و طراوت اوردي. من و بابايي خيلي دعا مي كنيم..دعا مي كنيم وقتي به دنيا مياي سالم و خوشگل باشي و در آينده فرزندي صالح و باهوش و عاقل باشي.بابايي همش ميگه دعا ميكنم خوش صدا هم باشه كه بفرستمش قاري قرآن و مداح اهل بيت بشه...ميخوام برات بگم چجوري دست به دامان خدا شديم تا همينجوري بشي كه دلمون ميخواد و تو رويامونه.. 1-من از اول محرم ختم زيارت عاشورا به مدت 40 روز برداشتم..امروز چهارم محرمه..امشب چهارمين زيارت عاشورا را ميخونم به نيت سلامتي و تعجيل در فرج صاحب الزمان و سلامتي تو دردانه مامان و بابا.. 2-ختم حديث كسا هم برداشتم به مدت 40 روز. 3-ختم سوره مبارك...
24 فروردين 1392

˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙انگار دارم مامان ميشم˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

ع ليرضاي من روز عيدغدير مشهد بود..رفته بود ماموريت...منم رفتم خونه مامانم..واي كه چقدر حالت تهوع داشتم..مامانم ميگفت حتما بارداري.ولي من اصلا باورم نميشد.آخه فقط يك هفته گذشته بود.بارداري كجا بود؟ از عيد غدير تا پنجشنبه كه عليرضام اومد من بدجوري حالت تهوع و سردرد داشتم..عليرضامم همش سربه سرم ميذاشت و ميگفت حال كنجدومون چطوره.. ما خيلي هول بوديم.شنبه 8/20 رفتيم آزمايش خون دادم.بعدش عليرضام ساعت 2 از سر كار رفت سراغ جواب آزمايش...اي واي.جواب آزمايش مشكوك بود.چرا آخه؟؟؟مسئول آزمايشگاه گفت زود اومدي.چهارشنبه بيا.ولي گفت استراحت مطلق لازمه.من در به در هم 4 روز از خونه نيومدم از ترس اينكه نكنه بچم سقط بشه..واي كه چقدر حالت تهوع داشتم..تازه...
24 فروردين 1392

·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙بهار در بهار با علي اكبرم·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

درگیرتوام در این بهار و از باران تو معطر می شوم تو مثل نوبرانه این فصل می مانی شیرین و به یاد ماندنی! با تو دلم بهانه می خواهد دوست داشتنت با بهار همدست شده است همه ی لحظه ها را فرا گرفته است ای طنین جاری می دانی، عشق تو به تعداد نفس هایم است من ترا هر روز در دم وبازدم نفس می کشم با لحنی که خدا بشنود نام تو را زمزمه می کنم و هربار که تو را صدا می زنم، بهار در دهانم هزار تکه می شود کسی نمی داند خورشید از حوالی قلب تو طلوع می کند اکنون هر روز معجزه می شود که هوا هنوز ذوق تو را دارد تقویم دل من مثل هیچ تقویمی نیست هر گاه که تو لبخند میز...
6 فروردين 1392
1